سلام قند عسلم اول از همه باید بگم که دو روز بود که سرماخورده بودی اساسی،ولی خدا رو شکر الان حالت خیلی خوبه و بازم شیطونیات شروع شده.امروز هر چی آبکش تو کابینت داشتم ریخته بودی بیرون و حدود یه ساعتی با اونا قشنگ بازی میکردی آخه پسر اینهمه اسباب بازی...بگذریم باید بگم که پدر جون،مادر جون و خاله جون یه چند روزی رفته بودت رشت و ما هم خیلی دلتگشون شده بودین مخصوصا تو که دیگه خیلی بی قراری میکردی معلوم بود حوصله ات بدجوری سر رفته بود بعد از چند روز دوری شنبه برگشتن ما هم رفتیم اونجا همین که دیدیشون خیلی ذوق کردی الهی فدات دستشون درد نکنه برامون سوغاتی هم آوردن که عکسهاشو برات میذارم تا یادگاری بمونه بلوز و شلوار(پدر جون و مادرجون) ...